شهروندی که پنج سال دروغ نشنیده است!مطالب همکاران عزیزم در باب شرایط الگو سازی استاد به اینجا رسید که اگر می خواهیم استادی الگوی مناسبی برای شاگردان خویش باشد، باید سعی کند ارزش ها را به هنجار مبدل ساخته، در اختیار مخاطبانش قرار دهد. اما اکنون می خواهم ذهن شما را به نکته دیگری معطوف سازم که از جهت اهمیت کمتر از مباحث پیشین نیست. یکی از عواملی که الگوپذیری را در یک سیکل معیوب قرار داده، روند انجام آن را مختل می سازد، این است که الگو یک عنصر ماورایی فرض شود که از دسترس ما دور بوده، دست ما به دامان او نرسد. اگر دانشجو از استاد خویش چنین تصوری داشته باشد، ابداً ممکن نیست او را سرمشق خود ساخته و شبیه او شود. برای آنکه چنین تصوری در ذهن دانشجو شکل نگیرد، گاهی لازم است استاد اذعان کند که خود تحت تأثیر الگوهای دیگری بوده است. اعتراف کند راهی را که آمده، به مدد یاری رسانی آنان بوده و اگر آنها نبودند، دستیابی او به این موقعیت امکان پذیر نبوده است. حتماً شنیده اید آنچه را که از بوعلی سینا حکایت می کنند که روزی از شاگرد خویش بهمنیار پرسید: الگوی تو در زندگی کیست؟ پاسخ داد: بوعلی سینا. بوعلی او را شماتت کرد که چرا چنین الگوی نازلی را برای خود برگزیده است؛ آنگاه ادامه داد که من خود، امام صادق(ع) را به عنوان الگو برگزیدم و اکنون بوعلی سینا شده ام!یا از مرحوم دکتر ناصر کات برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |